![]() | کپل دروغ نمیگويد. زبان چرا. قادر است فریب بدهد. اما چشمها نه. دستها نه. کپلها نه... رضا قاسمی | وردی که برهها میخوانند | ![]() |
آلت
میشد آنچنان وصف شورانگیزی از حمام کردن ث بنویسم که خوانندگانِ مذکر آلت به دست بمانند و خوانندگان مؤنث دست به آلت. اما چه کنم که هدف، چیز دیگریست.
د آدم خوبیست. چون حتی در خیالش هم دروغ نمیگوید، حتی به خودش. وقتی در تاکسی نشسته و به سمت آ میرود، روندِ سکس را مرور میکند. هیچ لحظه آلتش را از چیزی که هست بزرگتر در نظر نگرفته. و وقتی آ در خیالش به او میگوید «کیر گندهتُ بکن تو کس کوچولوم»، کیرش میخوابد از دروغی که در خاطرش است.
سبحان گنجی | فیسبوک
(آدم، آلت، بزرگ، تاکسی، حتی، خوب، خود، خیال، دروغ، سکس، شب مورد نظر، لحظه، مرور، نظر)
(آدم، آلت، بزرگ، تاکسی، حتی، خوب، خود، خیال، دروغ، سکس، شب مورد نظر، لحظه، مرور، نظر)