کاش نامش را میپرسیدینویسنده: بابک تختیاین کتاب را ببینیدخریدفهرست: کاش نامش را میپرسیدی | سه نسل گرفتار | XY| XX | اکبر لجن | گمشدگان | داداش اسد | آقای م | موسیخ | کولاک | جوانی | دایرهی سرخ تشک | گلدان شمعدانی | امپریالیزم خبری
کاش نامش را میپرسیدینویسنده: بابک تختیاین کتاب را ببینیدخریدفهرست: کاش نامش را میپرسیدی | سه نسل گرفتار | XY| XX | اکبر لجن | گمشدگان | داداش اسد | آقای م | موسیخ | کولاک | جوانی | دایرهی سرخ تشک | گلدان شمعدانی | امپریالیزم خبری
«مرده بودن» سخت است. هیچوقت نتوانستهام تصور درستی از آن حالت داشته باشم. تمام آنهایی که در «مرده نبودن» هستند وضع مرا دارند. رفیع جنید | هــــــا
دو لالهی سرخ میسابم بر سپیدی موهام | بوی بوسه میآید از گلویم | بیرون میزند از لبم | بوق ممتد اشک | دلم دلم دلم. (اشک، بو، بوسه، بوق، بیرون، دل، سرخ، سپیدی، لاله، لب، ممتد، مو، گلو) روجا چمنکار۱۳۶۰برازجانروجا چمنکار، شاعر، در سال ۱۳۶۰ در شهر برازجان استان بوشهر به دنیا میآید. اولین شعرش در سن ده سالگی در روزنامه خبر شیراز به چاپ میرساند. وی تحصیلات دانشگاهی خود را در رشته سینما دردانشگاه هنر تهران آغاز میکند، در دوره کارشناسی ارشد به تحصیل در رشته ادبیات نمایشی در همان دانشگاه میپردازد و سپس به فرانسه ...سنگهای نُه ماههخریدنویسنده: روجا چمنکار این کتاب را ببینیدوجب به وجبِ این دریا را که از بَر بودم | کسی، پدربزرگ را شفا نداد | مادربزرگ را شفا نداد | به خاطر کسی نبود | اشکهایی که ریختم | سرم که به سنگ خورده و برنمیگشت | ماه | سنگ شده بود چند برگ از این کتاب را اینجا در گوگل بوکز بخوانید. با کلیک کردن روی این قسمت، سری هم به صفحه فیسبوک این نویسنده ...برای ارسال نظر ثبت نام کنید یا اگر عضو هستید وارد شوید : - ورود - عضویتنظر شما بعد از تایید مدیریت وبسایت منتشر خواهد شد. با تشکر
روجا چمنکار۱۳۶۰برازجانروجا چمنکار، شاعر، در سال ۱۳۶۰ در شهر برازجان استان بوشهر به دنیا میآید. اولین شعرش در سن ده سالگی در روزنامه خبر شیراز به چاپ میرساند. وی تحصیلات دانشگاهی خود را در رشته سینما دردانشگاه هنر تهران آغاز میکند، در دوره کارشناسی ارشد به تحصیل در رشته ادبیات نمایشی در همان دانشگاه میپردازد و سپس به فرانسه ...
سنگهای نُه ماههخریدنویسنده: روجا چمنکار این کتاب را ببینیدوجب به وجبِ این دریا را که از بَر بودم | کسی، پدربزرگ را شفا نداد | مادربزرگ را شفا نداد | به خاطر کسی نبود | اشکهایی که ریختم | سرم که به سنگ خورده و برنمیگشت | ماه | سنگ شده بود چند برگ از این کتاب را اینجا در گوگل بوکز بخوانید. با کلیک کردن روی این قسمت، سری هم به صفحه فیسبوک این نویسنده ...
برای ارسال نظر ثبت نام کنید یا اگر عضو هستید وارد شوید :
- ورود
- عضویت
نظر شما بعد از تایید مدیریت وبسایت منتشر خواهد شد.
با تشکر