![]() | تو عادت داری در انتظار دلپذیر و دائمی هرگونه آیندهای باشی؛ اما من فکر میکنم ما داریم یک حرکت سریع، به یک معلوم نامعلوم رو تجربه میکنیم و همهی سرخوشی و شادی فعلیمون هم تو همینه... ترانه برومند | سحر تصویر | ![]() |
خوش
پنجرهی اتاقخواب را بسته بودیم تا صدای نفسنفس پیوسته و نالههای خوش هماغوشی بیرون نرود. بعد، تا ملكتاج پنجره را بازکرد، اتاق پر شد از بوی محبوبههای شب كه بی صبرانه پشت شیشه منتظر بود تا اجازهی ورود پیدا کند.
شهرام رحیمیان | دکتر نون زنش را بیشتر از مصدق دوست دارد
(اتاق، اجازه، بسته، بو، بیرون، خوش، شب، شیشه، صبر، صدا، محبوبه، منتظر، ناله، نفس، ورود، پشت، پنجره، پیدا، پیوسته)
(اتاق، اجازه، بسته، بو، بیرون، خوش، شب، شیشه، صبر، صدا، محبوبه، منتظر، ناله، نفس، ورود، پشت، پنجره، پیدا، پیوسته)
سرخوشم. سرخوش و خوب. میتونم به جای همهی اونایی که خوب نیستن خوب باشم حالا. ولی یه غم نازکِ گیر، باهامه هر وقت سرخوشیم اوج میگیره.