![]() | ارُهان ولی: سری احساس میكنم توی سرم، | معدهای توی معدهام، | پايی احساس میكنم تو پاهام، | نمیدونی توی چه ازدحامیام. مهدی فرج پور | دریای بسته | ![]() |
خطوط
درست در این لحظه، با دیدن خطوط افقی چروکهای پیرمرد قرقیز، عمیقاً فهمیدم که شمردن، بیاعتبارترین کار ممکن در زندگی است. احساس میکنم تنها چیز معتبر راه رفتن است؛ راه رفتن با گامهایی که هر کدامش بیش از نیم متر نیست.
شکوفه آذر | روز گودال
(احساس، افقی، تنها، خطوط، درست، زندگی، شمردن، لحظه، معتبر، ممکن، پیرمرد، چروک، چیز، کار، گام)
(احساس، افقی، تنها، خطوط، درست، زندگی، شمردن، لحظه، معتبر، ممکن، پیرمرد، چروک، چیز، کار، گام)